سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیای عشق و نفرت...

به نام او...

غربت واژه ی محترمیست وقتی گرفتار غم شیرینش باشی... انتظار زیباست وقتی ندانی منتظر چه

 هستی... بی خبری دنیایی دارد... تنهایی تکرارش در هر لحظه و ثانیه خواستنی و زیباست... غروب

 ها دلگیر نیستند... من طالب تنهاییم... من طلوع افتاب را نمی خواهم... نمی بینم... من باران می

 خواهم... آسمان همیشه ابری می خواهم.... می خواهم دیگر همیشه پاییز بماند...بهار زیبا نیست... بهار

هزار رنگ است... فریب دادن را خوب آموخته... اما پاییز من نه... پاییز غم انگیز نیست... پاییز عینه

 زیباییست ...عین طراوت...خود تازگی... کجای گل رز زیباست؟ کجای عشق زیباست ؟ چرا حریم

شخصی و پاک و دستنیافتنی دل را آبو جارو می کنید که جولانگاه یک عشق شود که میدانی روزی در

 عینه قصاوت همه ات را به آتش می کشد و خاکسترش را ... کاش به باد و آب بدهد... به خاک می

سپارد تا جریان نداشته باشی... تنها ببینی بمانی و بشکنی.... چرا ملامتم می کنید... انقدر ها هم عجیب

نیست اگر به فاصله ی یک شب شیرین ها طعم تلخ بکیرند و تلخ ها طعم شان شیرین شود... دیگر تیره

ها زیبا ترند.... وقتی روشنایی راه را نشان ندهد دل به شب بسپار که حداقل در کمال سخاوت نور

ستارگانش را به تو میسپارد هر چند کم ... شب زیباست.... زیبا تر از زیبا....

 دیگر حسی که شورانگیز است عشق نیست... مرا نفرت به شور می نشاند.... زیبا و خیال انگیز است

حس نو پای دلم برای انتقام از احساسی که هیچ گاه دوستم نداشت...

خدایا!!!!!!!!!!!!!!!! چرا؟ دل آدم های عاشق این همه سادگی می کند.... چه کسی گفته عشق اکسیر

زندگیست... ولی نیست خدایا نیست... تنها عشق کافی نیست برای نفس کشیدن .... بعضی عشق ها نفس

مس برند که نفس نمی دهند... عشق می تواند اکسیر باشد تنها زمانی که لبخند را برایت به ارمغان

 بیاورد................. وگرنه گاهی عشق از هیچ پرت می کند و میمنی و یک نفس

تنگ.................... آه.............


+ نوشته شـــده در دوشنبه 91/5/2ساعــت 12:27 عصر تــوسط یاسمین | نظر