سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عـــ ـ ـ ـ ـــاشقانه...

به نام او...

عـــــ ـ ـ ـ ــاشقانه تر از من پیدا نمیکنی...

مرا بخوان...

مرا مرور کن برای تمام لحظاتی که کسی نبود تا ...

عــــ ـ ـ ـ ـــاشقانه برای تو...

آری برای تنها تو تیشه به ریشه اش بزند...

مرا ذخیره کن...

در صندوقچه ی خاطراتت..

روی طاقچه....

زیر آینه...

مطمئنم روزی سراغم خواهی آمد...

صندوقچه را باز میکنی ...

گرد و غبار کهنگی را فوت میکنی...

لبخند میزنی و...

 مرا مرور میکنی...

آن زمان که تازه میفهمی ...

من...

عـــ ـ ـ ـ ـــاشقانه...

عـــ ـ ـ ـ ـــاشقت...

بودم...


+ نوشته شـــده در دوشنبه 92/12/19ساعــت 12:13 عصر تــوسط یاسمین | نظر
داغون نوشت....

به نام او...
مردم...

غسلم دهید...

آتشم بزنید...

خاکسترم را لب دریا ببرید....

با ماسه ها مخلوطش کنید...

آنگاه بر بلندی بایستیدو...

رهایم کنید در بیکران...

بگذارید هیچ از من نماند...

خیر دنیا برای شما...

من جایی نمیخواهم...


+ نوشته شـــده در شنبه 92/12/17ساعــت 7:2 عصر تــوسط یاسمین | نظر